- شقه کردن
- دو پاره کردن دو پاره کردن: تو مرا با شمشیر شقه می کنی ک آن که مرا شقه کند هنوز به دنیا نیامده است
معنی شقه کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- شقه کردن
- کسی یا چیزی را از درازی دو نیمه کردن
- شقه کردن ((~. کَ دَ))
- دوپاره کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کشتن قاتل بعوض مقتول قصاص کردن: شله کردند مرا و پس از آن رفت سوی جهنم آن نادان. (سنائی)
قصاص کردن، کشتن قاتل به خون خواهی مقتول
راست کردن نره را
گناه کردن، خطا کردن
نزومانیدن نمیدن
انتقاد
طی طریق کردن راه سپردن
باز پخشیدن
حرکاتی موزون همراه آهنگ موسیقی اجرا کردن پای کوفتن، یا رقصیدن با کسی همراه او رقص کردن، یا توی تاریکی رقصیدن بدون اطلاع کاری راانجام دادن کاری را بی موقع کردن
شکم نرفتن سخت شدن فضول در معده و اجابت نکردن آن با درد شکم
چنین و چنان گفتن، لاف زدن
دریدن چاک زدن پاره کردن دریدن چاک زدن
خالی کردن، رها کردن
پس از قبول معامله ای بار دیگر افزونی خواستن، دبه در آوردن
خوب کردن کاری را نیکوکردن
آفکانیدن
(کبوتر بازی) دسته جمعی پیش رفتن دسته ای کبوتران به خط مستقیم به طوری که هر یک به یک شانه (یک پهلو) پرواز کند
آماده جنگ کردن سرو کردن، خشم آوردن خشمناک شدن
سامه نهادن
تشریح، تکه تکه بریدن گوشت یا دنبه
بازنمودن گزاردن گفتن بیان کردن توضیح دادن تفسیر کردن
شیار کردن
سپاس نعمت و احسان کسی را گفتن، ذکر جمیل کسی را گفتن ثنا گفتن
بر روی آب به وسیله حرکات دست و پا حرکت کردن سباحت. شناه کردن: هم در آن حال همی کرد به دریای ضمیر - خاطر من ز پی حرص مدیح تو شناه. (سنایی)
گله کردن شکایت کردن
پر نمک بودن
در تداول عامه سباحت، آب ورزی، نوعی ورزش در زورخانه مبادرت ورزیدن
شکل ساختن صورتی پدید آوردن، شکلک در آوردن
شوهر کردن
بشوهری پذیرفتن زن مردی را به عقد نکاح مردی در آمدن (دختر یا زن)
تشجیع کردن برانگیختن: می خواهی مرا شیر کنی که از روی چوب (جوی) بپرم ک